سی کار به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی

این روزها مشغول گوش دادن به کتاب صوتی امکان هستم که به نظرم خوب است که این کتاب را خیلی ها بخوانند یا بشنوند.

کتاب امکان

نام كتاب: امکان - سی کار که به جای دانشگاه رفتن یا مسافرکشی می توان کرد

نویسنده کتاب آقای علی سخاوتی است که موسس مرکز مشاوره تلفنی صدای سلامت است و فعالیت اصلی اش به نظرم کوچینگ فردی و سازمانی (سایت سیبه) است. ایشان با رتبه تک رقمی وارد دانشگاه شریف شده و الکترونیک خوانده است.

مختصری از مقدمه کتاب:

هر سال نزدیک به یک میلیون نوجوان هجده ساله در کنکور یا همان آزمون ورودی دانشگاه ها شرکت می کنند. مغز آنها در طی سالها آموزش مادون متوسط شستشو داده شده است تا باور کنند دانشگاه رفتن تنها گزینه آنها در زندگی است. آنها باور کرده اند که اگر دانشگاه نروند زندگیشان تباه می شود و دیگر به درد هیچ کس و هیچ چیز نخواهند خورد.

کتاب امکان در رد این قانون نانوشته نوشته شده است. کتاب امکان حاصل سالها تجربه شخصی علی سخاوتی و همچنین سالها مطالعه و یادگیری از زندگی و آثار انسانهای بزرگی است که از هزاران سال پیش تا به امروز برای تحقق استعدادها و خلاقیت انسانها، فکر و تلاش کرده اند.

سی ایده ای که در در این کتاب مطرح شده است، فقط برای نوجوانهای هجده ساله نیستند. هر کسی در هر مقطعی از زندگیش می تواند از این ایده ها و یا ایده های مشابه، بهره ببرد. مثلا کسی که با بحران میانسالی مواجه شده است. کسی که کارش را دوست ندارد. کسی که از زندگی کارمندی یا مجردی یا متاهلی خسته شده است. کسی که تازه بازنشسته شده است و نمی داند با بقیه زندگیش چه کار باید بکند. کسی که خرش در گل زندگی گیر کرده است. مادری که تازه مسئولیت نگهداری بچه اش را به دانشگاه سپرده است و وقت آزاد زیادی دارد. نوجوانی که تازه وارد دبیرستان یا حتی دانشگاه شده است. همه آنهایی که توانایی یادگیری دارندمی توانند از این ایده ها بهره ببرند.

می توانید متن کتاب را اینجا بخوانید و یا دانلود کنید. 
نسخه صوتی کتاب هم اینجا ست.

نویسنده هم خواسته است که خوانندگان (و شاید شنوندگان) نظر خود را اینجا اعلام کنند.

 

شرح ماجرا و قضاوت

دیروز مسابقه پرسپولیس و الغرافه قطر در ورزشگاه آزادی برگزار شد و در نهایت با نتیجه مساوی ۱-۱ تمام شد. حضور فرهاد مجیدی در تیم الغرافه از نکات جالب توجه در بازی بود.

در نیمه دوم وقتی فرهاد مجیدی در محوطه هجده قدم پرسپولیس مقابل نصرتی قرار گرفت به زمین افتاد که نظر داور پنالتی نبود و حتی با نشان دادن کارت زرد دوم به مجیدی، او را اخراج کرد. مطلبی که می خواهم بگویم درباره درستی یا نادرستی پنالتی نیست بلکه درباره حرکت بعدی فرهاد مجیدی و نحوه قضاوت شخص ثالث درباره آن است:
روایت اول - فرهاد مجیدی پس از اخراج شدنش، پیراهن الغرافه را از تنش بیرون آورد و معلوم شد زیر آن پیراهن آبی پوشیده است. او پس از خروج از زمین و در حالیکه به سمت رختکن می رفت پیراهن آبی را بوسید و با انگشتانش عدد ۴ را به تماشاچی ها نشان داد.
روایت دوم - در طول بازی تماشاگران علیه فرهاد مجیدی شعار (فحش) می دادند و این شعارها زمانی که وی پا به توپ می شد یا با بازیکنان پرسپولیس درگیر می شد، شدیدتر می شد. پس از دریافت کارت قرمز از داور، باز هم این شعارها شدیدتر شد و ادامه ماجرا (روایت اول).

واکنش یک شخص ثالث که بازی را ندیده پس از شنیدن روایت اول این خواهد بود که چه بازیکن بی جنبه و بی ادبی است ولی شاید اگر روایت دوم را بشنود، نظرش چیز دیگری باشد.

چه بسا خودمان یا دیگران در بسیاری موقعیت های این چنینی گرفتار شده باشیم و بسته به اینکه روایت اول یا دوم را می دانیم قضاوت کرده باشیم و یا انتظار داشته باشیم دیگران درباره ما قضاوت کنند.

تکمیلی۱- چند منبع خبری درباره همین مسابقه:
توقف پرسپولیس برابر حریف 10 نفره قطری/ تداوم صدرنشینی شاگردان دنیزلی
تذکر به دنیزلی، اعتراض به مجیدی ...

از تشویق کرکننده کریمی تا هو کردن آبی‌ها/ باد شدید همه را غافلگیر کرد
گزارش تصویری / دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و الغرافه -1
گزارش تصویری / دیدار تیم های فوتبال پرسپولیس و الغرافه -2
پس از اخراج مجیدی/تصویر ۱
پس از اخراج مجیدی/تصویر ۲
پس از اخراج مجیدی/تصویر ۳
پس از اخراج مجیدی/تصویر ۴

تکمیلی ۲- نظر دو کارشناس درباره حرکت مجیدی

زلزله و فرهنگ و زبان ژاپنی

امروز ایمیل دوستی به دستم رسید از سری داستانهای رفتار ژاپنی ها پس از زلزله اخیرشون، مبنی بر رسیدن میلیاردها ین پیداشده از طرف مردم به دولت. به همین خاطر یادم افتاد که چند سال پیش یک وبلاگ خواندنی دیده بودم از یک ایرانی مقیم ژاپن درباره رفتار و فرهنگ آنها. از جستجوی اینترنتی نتوانستم پیدایش کنم در عوض یک سایت آموزش زبان ژاپنی پیدا کردم و یکی از مجموعه وبلاگهای عباس حسین نژاد را (ژاپن؛ سرزمين آفتاب و احترام) که کلی لینک ایرانی-ژاپنی داشت که به نظرم جالب آمدند:

از کجا معلوم شاید دوستی قصد سفر به سرزمین آفتاب تابان را داشته باشد و با مراجعه به این سایتها بتواند به نحو احسن از سفرش سود ببرد.

تاکسی شکلاتی

دور میدان رسالت از یک راننده تاکسی که داشت داد میزد تا مسافر سوار کند آدرسی را پرسیدم من را راهنمایی کرد و گفت که با تاکسی او بیایم، سوار تاکسی پراید سبزرنگش شدم. وقتی بقیه مسافرها هم سوار شدند با خوشرویی به همه سلام کرد و گفت: «به تاکسی شکلاتی خوش آمدید» و بعد یک ظرف آبنبات جلوی همه گرفت و تعارف کرد که بخوریم.

به راه افتاد و ادامه داد: «آب میوه هم هست. کسی میل دارد؟ تو تاکسی من وقت صبحانه، صبحانه می دهم موقع ناهار، ناهار و زمان شام، شام. ضمنا آهنگ درخواستی هم پخش می کنم از ساسی مانکن گرفته تا حاج منصور»
در همين لحظه يك تاكسي داشت خيابان يك‌طرفه را خلاف جهت مي‌آمد. كنارش ترمز كرد، به راننده‌اش آبنبات تعارف كرد و گفت:«همکار، خیابان ورود ممنوع است.»

 بعد هم دفتري را نشان ما داد كه پر بود از نظرات مسافران قبلي. در اين دفتر بعضي ها شعر نوشته بودند و برخي تشكر كرده‌بودند. خيلي ها هم نوشته بودند اول كه سوار تاكسي شده‌اند ناراحت و گرفته بودند ولي با برخورد راننده حال و هوايشان عوض شده بود.

سپس از مسافران خواست كه برگه سفيد پيدا كنند و نظر، انتقاد يا پيشنهادشان را بنويسند و در زير آن نام، شغل و شماره تماس خود را بگذارند. وقتي گفتم كه چرا شماره تماس؟ گفت من زياد با راديو و تلويزيون مصاحبه كرده‌ام يك موقع ديديد خواستند با شما هم تماس بگيرند.

موقع پیاده شدن اسمش را پرسیدم. اسمش مجتبي چگني است، اهل خرم‌آباد و به گفته خودش تاكسي شكلاتي الان ۲۱ ساله است.

 پی نوشت: مطلب تاکسی شوکولاتی را نیز بخوانید.
پی نوشت دوم: این یکی را یادم رفته بود. آقای مجتبی چگنی به ما گفت: «اگر بتوانید بگویید چند تا از این دفترها دارم همین الان یک تراول ۵۰ هزار تومانی جایزه می دهم .» و تعدادش را هم روی یک کاغذ نوشته بود. با اینکه ۲۰ فرصت حدس هم به ما داده بود، هیچکدام موفق نشدیم. جهت راهنمایی دوستان همین را می توانم بگویم که [..]. نه نمی گویم. اگر مسیرتان به این تاکسی افتاد خودتان شانس تان را امتحان کنید.

روش تشخیص عسل طبیعی

در روزنامه همشهری (سه‌شنبه ۳۱/۲/۱۳۸۹)، چند روش برای تشخیص عسل طبیعی پیشنهاد داده بود که به دلیل اینکه روزنامه همشهری سایت مستقلی ندارد و من این مطلب را نتوانستم در سایت همشهری آنلاین هم پیدا كنم، گزیده‌ای از آن را اینجا می‌آورم.

عسل تقلبی- گاهی افراد متقلب از شیره قند و شیره ذرت و ... عسل تقلبی درست می‌كنند و به نام عسل طبیعی می‌فروشند.عسل غیرطبیعی- البته ظاهر عسل تولید زنبوری، كه از آب‌شكر استفاده كرده تفاوت چندانی با عسل طبیعی ندارد، اما قیمت آن پایین‌تر است.

برای تشخیص عسل طبیعی از عسل غیرطبیعی و تقلبی 3 روش وجود دارد:
۱- نخست اینكه اگر مقداری عسل را در یك لیوان آب سرد بریزید، عسل خیلی سخت و دیر در آب حل شود آن عسل به یك عسل خوب و طبیعی نزدیك‌تر است.
۲- همچنین می‌توانید یک دانه تسبیح در شیشه عسل فروکنید اگر پ‍س از ۲۴ ساعت دانه تسبیح به ته شیشه عسل نرفت، آن عسل مرغوب است.
۳- رسوب ذرات قند عسل طبیعی و شكرك‌زدن آن پس از مدتی نشانگر كیفیت خوب عسل است. این ذرات ته‌نشین شده نه تنها ضرر ندارند بلكه به گفته پزشكان خیلی هم مفید هستند.

جالب است بدانبد عسلی كه بوییدن آن شما را به عطسه بیندازد و خوردنش گلو را بسوزاند،عسل خوبی نیست.

در آخر هم درباره انواع عسل و رنگ آنها گفته كه چون در خیلی جاها می‌توان آن را یافت دیگر لاز ندیدم بنویسم

نقشه کامل راه های ایران

با دوستان داشتیم درباره جاهای دیدنی اطراف تهران صحبت می کردیم، یکی از دوستان که به کتاب اول معروفند شروع به معرفی مناطق مختلفی در اوشان و فشم و جاده هراز کردند. به نظرم آمد که بهتر آن است این توصیه ها را در روی نقشه ببینیم تا راحت تر بتوانم خودم را به این مقاصد برسانم.

یک فایل PDF که شامل نقشه کامل راه های ایران است پیدا کردم که البته بر روی آن نوشته است:
حق چاپ این نقشه با درج آرم سازمان نقشه برداری کشور برای وزارت راه و ترابری (معاونت راهداری و هماهنگی امور استانها) محفوظ است.

دانلود فایل PDF نقشه راه های ایران

لطفا آن را چاپ نکنید!

گل و گیاه برای تلطیف فضا

از حدود یک ماه قبل از عید براي تلطیف محیط کار تصمیم گرفتیم كه در اتاق ها (یا پارتیشن ها) یمان چند گلدان بگذاریم و با نظر همکاران گل های شفلرا و سرخس انتخاب شدند.
امروز آن تصمیم به نتیجه رسید. هنوز چند دقیقه ای از استقرار گل ها نگذشته بود که دوست محسن مان، متخصص search این link را برای من فرستاد:
گل شفلرا (Schefflera) - آشنایی و روش نگهداری

که توضیحات مفید و در عین حال ساده ای درباره گل شفلرا داده است


توضيح : اين مطلب را حدود دو سال پيش نوشته بودم و قرار بود يك كم ويرايشش كنم ولي الان همان را (بدون ويرايش بيشتر) ثبت كردم.

ملالغتی نه، ملانقطی

در راستای اینکه «زکات علم، نشر آن است» دیدم بد نیست هر چیزی هرچند کوچک یاد گرفتم در وبلاگم بگذارم شاید یک روزی به درد یک کسی بخوره.

اصطلاح «ملانقطی» را زیاد شنیده ام ولی همیشه فکر می کردم املای درستش «ملالغتی» است. امروز که داشتم یادداشت حاجی واشنگتن درباره مراسم تحلیف اوباما را می خواندم این لغت را دیدم. این شد که در سایت فرهنگ لغت فارسی به فارسی MiboSearch به دنبال معنی اش گشتم و معنی اش را از دو لغت نامه دهخدا و معین پیدا کردم:

ملانقطی در لغت نامه دهخدا
  آوا :     م ُل ْ لا ن ُ قَ
  نوع لغت :  ص مرکب
  شرح :  کسي که با کم و زياد شدن يک نقطه نوشته از خواندن آن عاجز آيد. آدم کم سواد. (فرهنگ لغات عاميانه جمال زاده ). آنکه تا تمام نقطه ها و اعراب و حرکات کلمه اي نوشته نباشد نتواند خواند. (يادداشت به خط مرحوم دهخدا).
              آنکه به جزئيات رسوم و آداب قانون يا قاعده يا رسمي پاي بند و مقيد است وتا رعايت همه نشود امر را ناقص شمارد در صورتي که همه براي صحت امر ضروري نيست. (يادداشت به خط مرحوم دهخدا).
              آنکه تا تمام جزئيات امر را نداند شناختن آن نتواند. (يادداشت به خط مرحوم دهخدا).

ملانقطی در لغت نامه معین
   آوا :    (م ل لا ن قَ)   
   نوع لغت :  (ص نسب .)  
   شرح :  كنايه از: 1 ـ كسي كه زياد به سنت هاي كهن ادبي پاي بند باشد. 2 ـ كسي كه به املاي دقيق و تحت اللفظي واژه ها بيشتر توجه مي كند تا معناي آن ها.

میرزا کوچک خان جنگلی

دیشب تلویزیون (شبکه دو)، فیلم سینمایی میرزاکوچک‌خان را نشان داد. اولش فکر کردم شاید مثل بقیه سریال‌ها که تو این سالها با زدن سروته اش یک فیلم سینمایی می‌سازند این یکی هم نسخه سینمایی سریال کوچک‌جنگلی بهروز‌ افخمی است ولی با دقت در چهره بازیگر نقش میرزاکوچک‌خان متوجه اشتباه خودم شدم:

 

میرزا کوچک خان در روز ۱۱ آذر ۱۳۳۰، به همراه یکی از یارانش در برف بسیار شدید در مسیر گیلوان از دنیا رفت. [منبع: وبلاگ میرزا کوچک جنگلی، توسط ابراهیم شادمهر]

 

امروز توانستم تیتراژ زیبای سریال کوچک جنگلی با صدای ناصر مسعودی و متن گیلکی و ترجمه آن را پیدا کنم:

  1. تیتراژ سریال در RapidShare. فرمت:mp3 - 56kbps حجم فایل فشرده: 1.81MB
  2. تیتراژ سریال معرفی شده در وبلاگ میرزاکوچک جنگلی. فرمت:wma - 16kbps حجم فایل: 403KB
  3. تیتراژ و متن گیلکی و ترجمه فارسی آن از وبلاگ آخرين جرعه جام. فرمت:wma - 20kbps حجم فایل:753KB

    چقد جنگلَ خوسی، ملت و َسی، خسته نُبُستی، می‌جان جانانا٬ تَرا گَمَه ميرزا کوچک خانا
    چقدر در جنگل می‌خوابی به خاطر مردم؟ خسته نشوی ای جان جانانم، با تو‌ام، میرزا کوچک خان!خدا دانه که من، نتانم خفتن، از ترس دشمن، می دل آويزانا٬ ترا گمه ميرزا کوچک خانا
    خدا می‌داند که از ترس دشمن خواب نمی‌توانم، دل آویزان و نگرانم، با توام، میرزا کوچک خان!چِر ِه زوتر نايی، تندتر نايی، تنها بنايی، گيلان ويرانا٬ ترا گمه ميرزا کوچک خانا
    چرا زودتر نمی‌آیی؟ تندتر نمی‌آیی؟ گیلان ویران را تنها گذاشته‌ای، با توام میرزا کوچک خان!بيا ای روح روان، تی‌ريشا ‌قربان، بهم نوانان، تی کاس چومانا٬ ترا گمه ميرزا کوچک خانا
    بیا ای روح و روانم، قربان ریشت، آن چشمان روشن را روی هم نگذار، با توام میرزا کوچک خان!اَمه رشتی جَغَلان، ايسيم تی‌ فرمان، کُنيم اَمه جان، تی پا جير قربانا٬ ترا گمه ميرزا کوچک خانا
    ما بچه‌های رشت، به فرمان تو ایم، جانمان را به پایت قربان می‌کنیم، با توام میرزا کوچک خان!
  • پی نوشت1:
    به سختی توانستم نام نقش اول سریال کوچک جنگلی را پیدا کنم؛ البته فقط نامش را، بدون هیچگونه اطلاعات بیشتری از ایشان: علیرضا مجلل.
    پیدا کردن نام بقیه عوامل در اینترنت، به نظرم محال است.
  • پی نوشت2:
    آقای امیر قویدل فیلم سینمایی دیگری در سال ۱۳۶۳ ساخته اند به نام (سردار جنگل)؛ با همان عوامل و بازیگران فیلم میرزاکوچک خان.[منبع اول: هدایت فیلم] [منبع دوم: IranAct.com]
  • پی نوشت3:
    دوستي به نام متين،‌آدرس مصاحبه‌اي با آقاي عليرضا مجلل، هنرمند گيلاني، را در بخش نظرات يك مطلب ديگر اين وبلاگ قرارداده‌اند: [مصاحبه با آقای علیرضا مجلل - سال 1390]

ادعای 80 سال نوآوری

مدتی است که تبلیغ جدیدی از بانک ملی ایران از تلویزیون پخش می شود و مدام به ما اعلام می کند که این روزها ۸۰ ساله شده است. شعار این بانک در صفحه اول سایتش هم «هشتاد سال اعتماد و نوآوری» است.
بانک ملی ایران - 80 سال اعتماد و نوآوری

بحث اعتماد را که نمی توان به میان کشید چون بانک های دولتی را همه مردم مورد اعتماد می دانند فقط به دلیل اینکه دولتی هستند؛ ولی برای نوآوری آن من صحبت دارم. کافیست شما بخواهید که پولی را به حسابی در بانک ملی واریز کنید و برای این کار مجبور باشید حضورا به بانک مراجعه کنید. آنگاه باید از بین باجه هایی که اسمشان صندوق است یکی را انتخاب کنید و در صف بایستید. البته قبل از ایستادن در صف سعی می کنید که طول آنها را با هم مقایسه کنید و روشن است که این کار به راحتی ممکن نیست چون برخی مشتریان به اصطلاح زنبیل گذاشته اند و وقتی که نوبتشان برسد ظاهر می شوند. از طرفی حاضرین در صف را نیز به سختی می توانید بشمارید چون خیلی بعید است که مشتریان در یک صف پشت سر هم بایستند و همچنین ممکن است صف بعضی صندوق ها با هم تداخل داشته باشند. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، جهت صف است. پس هر وقت تصمیم گرفتید که در صف بایستید باید دو سوال را توأمان بپرسید:
۱. شما در صف این صندوق هستید؟ (برای تشخیص صف یک صندوق)
۲.نفر آخر صف کیست؟ (برای دانستن جهت صف)
و در نهایت باید به نفر آخر بگویید: من پشت سر شما هستم.
پس اگر خجالتی یا کمرو باشید قطعا به مشکل بر می خورید.

فقط یک سوال برای من پیش می آید و آن اینکه چرا این بانک با شعار نوآوری هنوز نتوانسته سیستم نوبت دهی به مشتریانش را در شعبه هایش اجرا کند؟ شاید با گذشت یکی دو سال از اجرای این سیستم در دیگر بانکها دیگر نمی توان آن را نوآوری حساب کرد!

پ.ن: یکی از نانوایی‌های شهر قم در ماه مبارک رمضان اقدام به اجرای سیستم نوبت‌دهی الکترونیک کرده است(تابناک).